گر تو آدم‏زاده هستی علم الاسما چه شد؟


قاب قوْسینت کجا رفته است؟ اوْادْنی چه شد؟

بر فراز دار، فریاد انا الحق می‏زنی


مدعی حق طلب، انیت و انا چه شد؟

صوفی صافی اگر هستی، بکن این خرقه را


دم زدن از خویشتن با بوق و با کرنا چه شد؟

زهد مفروش ای قلندر، آبروی خود مریز


زاهد ار هستی تو، پس اقبال بر دنیا چه شد؟

این عبادتها که ما کردیم، خوبش کاسبی‏است


دعوی اخلاص با این خود پرستیها چه شد؟

مرشد از دعوت به سوی خویشتن، بردار دست


لا الهت را شنیدستم؛ ولی الا چه شد؟

ماعر بیمایه، بشکن خامه آلوده‏ات


کم دل‏آزاری نما، پس از خدا پروا چه شد؟